مرور گذشته

چند روز پیش علیرضا بهم گفت که رفتم یه بار وبلاگتو از اول خوندم!

امروز داشتم یکی از مطالب دکتر شعبانعلی رو میخوندم ، که میگفتن داشتن ویلاگ از خیلی جهات ضروریه

یاد اینجا افتادم

اومدم یه سری زدم، نوشته های قدیم و خوندم

خیلی خوب بود

حدود 4 ساله که وبلاگ ننوشتم 

چقدر زود 4 سال گذشت..

یادش بخیر...

گذشته

بعضی وقتا وقتی به گذشته فکر میکنی میبینی که خیلی از چیزها رو الکی از دست دادی

و اگه الان بود اصلا نمیذاشتی که اینطوری بشه!

احتمالا افسوس میخوری،ناراحت میشی،از یه چیزایی بدت میاد،از یه کسایی!

این روند همیشه ادامه داره

خیلی کم پیش میاد که به خودمون بگیم امروز دیروزه فرداست! و امروز همون جایی هستیم که فردا دلمون میخواد باشیم تا خیلی از اشتباهات امروز تکرار نشه!

حتی همون خیلی کم هایی که پیش میاد و به خودمون اون بالایی ها رو میگیم خیلی کم پیش میاد که حواسمون باشه و بهش عمل کنیم!

باز همون فردا و دیروزه همیشگی!

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

خیلی دلم میخواد که از گذشته بیام بیرون،تو حال باشم! از دیروز خسته شدم!

دنیای بزرگ


-دارم به این نتیجه میرسم که دنیا خیلی بزرگ تر از اون چیزیه که من فکر میکردم!

و آدم هاش خیلی کوچکتر از اونی که تو ذهن من بود!

------------------------------------------------------------------------------------------------------

+خیلی وقته که حوصله نوشتن ندارم،اما گاهی اوقات میبینی که یه وبلاگ میتونه از خیلی از آدمها بهتر باشه!!

+دلم خیلی پره،شاید سر فرصت خالی کنم خودمو ...

+از خدا ممنونم که هنوز میتونم فکر کنم!

بدشانسي!

افتادم رو دور بد شانسي
اوضاع خيلي قاراش ميشه..

ترمو كه ميوفتم...!
تيم ملي هم كه نميره جام جهاني..!
احتمالا احمدي نژاد هم رئيس جمهور ميشه كه ديگه سه تاش كامل شه!

خدايا خودت به خير بگذرون!


...................................................................................

+من جا داره از همين تريبون از دوست عزيز و هميشه در صحنه خودم تشكر و قدرداني كنم
عليرضا متخلص به "ع"!

خيلي باهات حال ميكنم..
ميدونم كه خيلي باهام حال ميكني...!!
دوست دارم

+اين ترم كه خيلي خوب شروع شد و خوب پيش رفت داره بد تموم ميشه...
تحمل اين همه فشار رو ندارم

+تا به حال زياد شنيده بودم كه سياست كثيفه!
اما اين روزا دارم لمسش ميكنم..!
داره بدم مياد از سياست..
يه حس خيلي بدي دارم..
فكر ميكنم همين كه آدم هيچ چيز از هيچ كي ندونه و همينجوري رو حساب اينكه با كي حال ميكنه بره راي بده خيلي بهتره..اينكه هيچ چيز از اين دنياي كثيف ندوني .. اينكه نبيني چطور دارن براي قدرت رقابت ميكنن.. مردانه و نا مردانه ... اين كه رو هيچ كسي هيچ تعصبي داشته باشي... بشيني ببيني و بخندي .. نه اينكه حرص بخوري ...نه اينكه نهايت نا مردي و غرض ورزي رو ببيني ..نه اينكه بري تو خيابون و اعصابت از اين شور انتخاياتي خراب شه ..نه اينكه تو ترافيك بموني و ندوني به كي بايد فحش بدي!..نه اينكه به خاطر اانتخابات امتحاناتو بكشن عقب...نه اينكه هر جا بري كل كل انتخاباتي ببيني و خسته شي از توجيهات الكي و نخواي هيچ حرفي بزني!...نه اينكه ببيني آدما از چه روش هايي ميتونن استفاده كنن كه خودشونو توجيه كنن.. نه اينكه خيلي چيز هاي كثيف و كه ياد نداشتي تو سطح اول مملكتت ببيني ...نه اينكه بارها واسه خودت اين جمله رو تكرار كني كه همشون سر و ته يه كرباسن!... نه اينكه ببيني يه عده رو دارن در حد خدا بزرگ ميكنن و تو دلت بگي .. لا اله الا الله!

من كه ديگه حوصله ندارم!

امتحانات و انتخابات!

روز هاي سختيست! روز هاي امتحانات توام با انتخابات!

از شنبه تا اول تير امتحان دارم ..

روز هاي امتحانات ...روزهايي كه قبلا در وصفش بسيار رفتيم!!

نكته جديدي كه به شب هاي امتحان اضافه شده شرايط انتخاباتيه..
ديگه به جاي حكم بازي كردن در شب امتحان مناظره تماشا ميكنيم..در مورد كانديدا ها صحبت ميكنيم و ...

در نهايت نتيجه حهصله در عرصه امتحان مشابه گذشته خواهد بود ...!

.......

خيلي جالبه.. تا حالا اينقدر توي محيط انتخابات و سياست نبودم..(الان هم كاري نمي كنم ها!)

تا حالا راي ندادم!


اما اين چند روزه اخبار رو بيشتر ميخونم .. نظر آدم هاي متفاوت رو مي پرسم..

خيلي چيز هاي جالبي ديده ميشه ... دو تا تفكر متفاوت .. با استدلال هاي متفاوت و براي خود قانع كننده!

من امسال تصميم گرفتم كه راي بدم!..ميخوام اين بار حس شريك شدن توي يك تغيير رو بچشم!
ميخوام درك كنم شعور اطرافيانم رو...ميخوام مقايسه كنم سطح فرهنگ جامعمون رو .. ميخوام خيلي چيز ها رو بفهمم ... و اينها روز اعلام نتايج مشخص ميشه ..!

امسال ميخوام راي بدم ..
اين اولين راي منه ... پس ميخوام كه خوب در موردش تحقيق كنم ...
ميخوام سنجيده عمل كنم ..
ميخوام به راي كه ميدم اعتقاد داشته باشم ..

تا حالا چيز هاي زيادي رو فهميدم .. به يه نتايجي رسيدم ..
هرچند كه تنوع انتخاب خيلي محدوده و بايد با اين شرايط كنار اومد ...

ديشب مناظره احمدي نژاد و موسوي بود ... ار قبل مشخص بود كه اين منظره از طرف هر دو گروه موفقيت آميز قلمداد ميشه! 

اما ديدن بعضي چيزا آدم رو توي تصميمي كه گرفته مصمم تر ميكنه!!

خوشحالم از اينكه نماينده ي من يا اخلاق تره..
خوشحالم از اينكه واسه خود نمايي از هر وسيله اي استفائه نمي كنه ..
خوشحالم از اينكه واسه سياست اخلاقيات رو زير پا نميگذاره ..
خوشحالم كه مير حسين تونست اون مجسمه اعتماد به نفس و خونسردي رو بشكنه!
جوش آوردن احمدي نژاد ... احمدي نژادي كه تا به حال اينطوري نديده بودمش... نشونه هاي خوبي بود 
خوشحالم كه مير حسين بدون اينكه اسمي ببره تونست حرفاش رو بزنه .. اما احمدي نژاد اسم افرادي رو برد كه در آينده واسش عواقب نا خوشايندي داره ..نشون داد كه براي حقوق افراد در دفاع از حقشون ارزشي قائل نيست

كار هايي كه مكيتونست توي اين 4 سال بكنه .. حرف هايي كه ميتونست توي اين 4 سال بزنه رو توي مناظره با مير حسين و در تلاش براي ماندن زد!
احمدي نژاد بعد از اينكه مشخص بود كم آورده سعي كرد ميرحسين رو به هاشمي ربط بده .. چون خوب ميدونست كه نارضايتي مردم از هاشمي در دوره گذشته باعت راي آوردنش شده..
از اسم هايي ديگري مثل كرباسچي هم استفاده كرد .. كسي كه همه ميدونن امروز حامي و طرفدار كروبيه نه مير حسين...

بد ترين صحنه ديروز براي من صحنه اي بود كه احمدي نژاد مير حسين رو در مورد گفتن اطلاعات خانومش تهديد ميكرد .. بگگگگگگگگم؟...بگگگگگگگگم؟!؟!

خيلي از اين صحنه بدم اومد .... من به همچين آدمي راي نميدم!

....

- چند روز پيش توي يه درمونگاه بودم
منتظر واسه اينكه نوبتم بشه..

يه پيرمرده رو دو نفر آوردن توي درمونگاه
ميتونست راه بره.. اما لازم بود كه زير بغلشو بگيرن...

اون دو نفر انگار پسراي پيرمرده بودن..
اونا هم نشستن واسه نوبت

يه خانومي اومد تو و يكي از اون جونا مجبور شد بياد پيشه من بشينه كه خانومه هم بشينه..

سر صحبت رو باز كرد

از اين ميگفت كه باباش مشكل معده داره..ميگفت بيمارستاني كه باباش بستريه سونوگرافيش خراب شده مجبور شدن بيارنش اينجا..كلي شاكي بود از وضع مملكت و اينا..به همه هم كه فحش ميداد

توي صحبت هاش يه چيزي گفت كه خيلي دلم گرفت!

ميگفت دكترا گفتن كه بابام سرطان معده داره..ميگفت مثه آدم كه حرف نميزنن... فقط لفتش ميدن

ميگفت وقتي يكي سرطان داره كه هي نبايد اينور اونورش كرد ..خودشم اذيت ميشه!

بايد سريع حلالش كنن!!!

باباش بود ها ....

خستگي!

از اين يكنواختي خسته شدم/.

ميخوام يه مقدار شرايط رو تغيير بدم!

احساس ميكنم نميتونم..
احساس ميكنم از كنترلم خارج شده!!

دعا

-خداوندا به من اعتماد به نفسي همچون احمدي نژاد عطا فرما!

+آمين..

عبدي مردي براي تمام فصول!

-عبدي مسئول ترياي دانشكده ما بود.
-از وقتي اومدم به اين دانشكده وقت هاي خاليمو توترياي عبدي بودم!
-تو ترياي عبدي همه چيز پيدا ميشد!
-همه عبدي رو دوست داشتن
-توي كل دانشگاه تريا مثل عبدي نبود!
-يك فردوسي بود و يك عبدي!
-همه ترياهاي ديگه زير آب عبدي رو ميزدند!
-اما دانشجوها واقعا عبدي رو دوست داشتن!
همه عاشق سوله ي عبدي بودن
با اون هيتر(heater) باهالش
با اون اخلاق خوبش!
البته اكبر و حسين و مسعود و خانم ...(فاميلش يادم نيس) هم همشون باهال بودن!
ساندويچ هاي تركيبي
كارهاي ابداعي
ماكاروني خوراك توش!
بارون+پلاستيك روي سقف!+آب روي ميز
فضاي پسرها 5 برابر دخترها!
صفا-صميميت-آهنگ افتخاري! ممد اصفهاني و حتي سيما بينا!
.....
مهر كه اومديم ديديم يه ساختمون جديد دارن ميسازن واسه تريا!
ناراحت شديم
چون جاي قبلي رو خيلي دوست داشتيم
فضاي بزرك و دلبار!
اما كاريش نميشد كرد!
گفتيم ما كه توي همين فضاي خالي ميمونيم!
روز ها ميگذشت و ساختمون جديد ساخته ميشد!
....
بعد از عيد كه اومديم ديديم تريا خالي شده!.. ناراحت از اين كه بايد بريم توي اون جاي دل گير و خسته كننده!
وارد ترياي جديد كه شديم يه آدم ريشوي خشك رو ديديم!
عبدي نبود!!
عبدي رفته بود!
عبدي رو ازمون گرفتن!
آماده تغيير جا بوديم...اما آماده تغيير عبدي نبوديم!
قيمت غذاها 2 برابر شده..چاي صد تومان و ديگر هيچ!!!
عبدي...مردي كه همه دوستش داشتند!
مردي كه همه اوقات بين كلاسها و حتي اوقات كلاس ها رو توي ترياي اون ميگذروندن رفت!!
ديگه بعد از كلاس بايد برگشت خونه
ديگه نميشه 4 ساعت يه كوب تو تريا بود!
ديگه جايي واسه تفريحات سالم!نيست!
ديگه نميشه 10 نفري سر يه ميز نشست
ديگه نميشه 10 نفرو با هم مهمون كرد!
ديگه نميشه 4 تا ساندويچ با مخلفات كامل خورد!
ديگه بايد غذا توي سلف رزرو كرد!
كلا همه چيز عوض شده!
كلا همه چيز بد شده!
يه موضوع كوچيكه..اما تاثيرش بزرگ بود!!
عبدي...مردي كه دوستش داشتيم
مردي براي تمام فصول!!

اعصاب

- دوستم ميگه هيچ چيزي ارزش نداره كه آدم بخاطرش اعصاب خودشو خرد كنه!

حتي يه انسان!!

+دارم بهش فكر ميكنم!